زندگينامهي شهيد يوسف ميرزايي روستاي خطيركلا
بسم الله الرّحمن الرّحيم
زندگينامهي شهيد يوسف ميرزايي
|
|
بسيجي شهيد يوسف ميرزايي فرزند محمّدرضا در سال 1343 در روستاي خطيركلا چشم به جهان گشود. ايشان تحصيلات ابتدايي را در دبستان شهيد اسلامي و دوران راهنمايي را در مدرسه شهيد استاد مطهري خطيركلا با موفّقيّت به پايان رساند. شهيد بزرگوار دوران متوسّطه را در دبيرستان آيتا… غفاري مشغول به تحصيل بود كه براي اوّلين بار به جبهههاي نبرد عازم شد.
ايشان 9 ماه در سه مرحله به عنوان آرپيجي زن در منطقههاي عمليّاتي دشتعبّاس و مريوان و فكّه حضور فعّال داشت ميگفت اگر پاهايم را قطع كنند باز هم به جبهه ميروم و جانم را فداي اسلام ميكنم.
شهيد ميرزايي در دوران قبل از انقلاب در مسجد محل در زمينههاي آموزش قرآن و مداحي با جوانان و نوجوانان فعاليّت ميكرد و بعد از انقلاب نيز به خاطر مجروح بودن نميتوانست به جبهه برود با جوانان در برپايي آموزش قرآن و نماز جماعت فعاليّت ميكرد شهيد عزيز در دبيرستان دانش آموزِ ممتاز شمرده ميشد تا جايي كه معلّمانش از رفتن وي به جبهه ممانعت ميكردند.
ايشان در آخرين مرحله كه به جبهه رفت از تمام اقوام دور و نزديك آمرزش طلبيد و در تاريخ 28/7/1362 در عمليات والفجر 4 در مريوان به فيض شهادت نايل آمد و با خون خود درخت اسلام را آبياري نمود و انقلاب اسلامي را بيمه كرد و به ملّت ايران
استقلال و عزّت بخشيد..
روحش شاد و راهش پررهرو باد
بسم الله الرّحمن الرّحيم
وصيّت نامهي شهيد يوسف ميرزايي
حمد و سپاس خداوندي را كه حمد را بهاي نعمت قرار داد و سپاس خداي را كه اطاعت از او موجب قربت است و شكر كردن بر نعمت، موجب افزايش و افزوني نعمت. سلام و درود بر محمّد(ص) آخرين رسول حقّ و سلام و درود بر جانشينان به حقّ او و سلام و درود بر مهدي موعود(عج)، آخرين ذخيرهي خداوندي و ناجي باطل ملل مستضعف جهان و سلام و درود بر روح خدا، قلب امّت، حضرت امام خميني رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران و سلام و درود بر رزمندگان كفرستيز ما و سلام و درود بر شهداي راه حقّ و آزادي كه با خون خودشان درخت تنومند اسلام را آبياري نمودند.
وصيّت نامهي برادر حقيرتان:
در اين مقطع از زماني كه ما در آن قرار گرفتهايم، لحظات حسّاس و سرنوشت ساز است. لحظاتي است كه تمامي كفر در مقابل تمامي اسلام ايستاده است. اگر دير بجنبيم ضربهاي به اسلام خواهد خورد كه جبران پذير نيست. لحظه ايست كه دين و كشور و ناموس همهي ما در خطر است. اكنون انقلاب اسلامي ايران ميرود تا با شمشير عدالت گستر خود بساط ابرجنايتكاران را درهم ريزد و براي هميشه اسلام، دين مردم شود. دشمنان ترسيده و
بسيج شده تا سدّ راه انقلاب شوند لذا براي نيل به اين اهداف خود، صدّام جاني را عليه ما وارد جنگ ميكنند، بايد بيدار بود و هوشيار بود تا شيطاني را كه از در رانده شد از پنجره داخل نشود. شيطاني را كه براي وارد شدن تلاشها كرد. لحظاتي است كه سكوت كردن؛ يعني، دست رد به اسلام زدن است. لحظاتي است كه صداي « هل من ناصر ينصرني1 » از گلوي پيرجماران بيرون آمد و بايد براي لبّيك گفتن آماده بود مايي كه ميگفتيم اي كاش در دوران ثابت كنيم كه در گفتارمان صادق هستيم جنگ ما همان جنگ، فرمانده همان فرمانده. لذا بايد داوطلبانه به ميدان نبرد شتافت. ميداني كه بهشت زير سايهي آن ميباشد. اگر سرآخر بدنها مرگ است؟ چرا انسان در راه خدا كشته نشود؟ چرا مرگ در راه او نباشد؟ حالا پذيرفتم كه يك روز بايد دار فاني را وداع گفت چرا توشهاي برنگيرم؟ چه توشه بهتر از جنگ براي خدا ميباشد!؟
چرا براي دفاع از دين خدا كشته نشوم؟ چه كشته شدني، كشته شدني كه علي(ع)
ميگويد كه من براي آن زنده هستم1 رسيدن بهجايي كه به غير از اهل بيت هيچ كس بدانجا راه نيافت و حالا من آگاهانه در اين راه گام نهادم راه پرسعادت، شهادت، نبايد فكر كنيد كه ما براي شهيد شدن ميرويم نه براي دفاع از دين خدا براي دفاع از حيثيّت اسلامي و ناموس. ما ميرويم در اين راه اگر شهيد شديم انشاءالله به امام حسين(ع) و خون خدا ملحق ميشويم و اگر برگشتيم براي بعد آماده ميشويم.
بايد توجّه داشت كه سكوت كردن؛ يعني، مهر تأييد بر جنايت بعثيهاي كافر زدن يا بايد بهذلّت تن داد و يا سلاح خونين شهيدان را برداشت و بر قلب دشمن نشانه رفت انشاءالله كه دوّمي را قبول خواهيم كرد. كه ميگويد: اگر تمام اعراب مرا بيرون كنند و در خود جا ندهند من هرگز پشت به آنها نخواهم كرد و ما هم مانند مولايمان ميگوييم كه اگر تمام دولتها به جنگ ما بيايند ما هرگز تسليم آنها نخواهيم شد و اگر يك گلوله در تفنگمان است آن را برقلب اسرائيل و آمريكا نشانه خواهيم گرفت.
پدران مادران بياييد بهجاي اينكه جلوي فرزندتان را بگيريد خود دست فرزندتان را گرفته و ابراهيم وار اسماعيل خويش را به قربانگاه عشق بفرستيد. بهجاي اينكه گمراهشان كنيد خود راه را نشانشان بدهيد و فرزندتان را چنان تربيت كنيد كه با دوستان خدا به صميميّت امام و با دشمنان خدا، بهگرمي گلوله باشند.
مادرم! حلالم كن، هرچند نافرماني زيادي كردم، ولي مرا ببخش و شيرت را برمن
حلال كن. مادرم! خونم زهر است برجان دشمن. تيري است بر قلب دشمن. مبادا با گريهات پادزهر و مرحمي براي دشمن بسازي نه من از علياكبر حسين(ع) بالاترم و نه تو از زينب(س) بالاتر، بايد زينبي استقامت كني برايم گريه نكن گريه براي امام حسين(ع) و يارانش بكن.
پدرم! هرچند نتوانستم فرزند خوبي برايت باشم، حال مرا ببخش و حلالم كن.
برادرانم! نمازتان را سر وقت بخوانيد و در هرحال خدا را شاهد و ناظر بدانيد و در محضر خداي بزرگ معصيّت نكنيد.
خواهرم! اگر ميدانستي كه چادر سياهت چقدر ارزشت را بالا ميبرد و به تو حيثيّت و آبرو ميدهد، هرگز حاضر نبودي آن را پوشش ساده بگيري، بدان، دشمنان آنطور كه از حجاب زنان كشور ميترسند از اسلحه آنان نميترسند، سياهي چادرت رنگينتر از خون سرخ من است. پس قدر خودتان را بدانيد و با حجاب مشت محكمي بردهان دشمن بزنيد.
امّت حزب الله! هوشيار باشيد و بيش از اين نگذاريد كه خود را در لواي اسلام جاي دهند و بيش از اين ضربه بزنند و نگذاريد خون شهيدانمان را پايمال كنند.
اماما! اي كاش! هزاران جان داشتم و به يك ندايت لبّيك ميگفتم.
سنگر تنها خانهاي است كه اجاره آن خون ميباشد. من سنگر اين خانهي كوچك را با همهي دنيا عوض نخواهم كرد. رزمندگان! اگر بي من به كربلا رفتيد، مشتي از آن تربت پاك را آورده بر گورم بپاشيد تا شايد خدا به حرمت اين خانه، مرا بيامرزد.
مادرم! پرچم سبزي را بر دروازه ما برافراشته كن، بالاي جنازه من يك عكس و
پرچم جمهوري اسلامي بگذاريد تا كوردلاني كه هنوز فكر ميكنند كه ما بهخاطر چيز ديگر به جبهه رفتيم متوجّه شوند كه نه، ما بهخاطر دين خدا به جبهه رفتيم. رفتيم تا خونم بتواند كمكي به اسلام بكند.
بعثيهاي كافر اگر با گلولهيتان سينهام را سوراخ كنيد و يا با خمپارههايت بدنم را
ريزريز كنيد هرگز هدفم را از من نميتوانيد بگيريد.
مرا پهلوي شهيد عليپور دفن كنيد. ضمناً اگر طول مدّتي را كه زنده بودم با كسي برخورد ناشايستي داشتم و يا خداي ناكرده غيبتشان كردم انشاءالله مرا ببخشيد.
مادرم! برايم يك سال نماز و يك ماه روزهي قضا بگيريد.
پروردگارا! نور ايمان را بر قلبهايمان بتابان و ما را به مرحلهي يقين رهنمون ساز.
خدايا! محبّت اهل بيت را در دل ما زياد كن و ما را بر اين محبّت بميران.
خدايا! در روز محشر كه همه صف كشيدهاند ما را در صف اباعبدالله الحسين(ع) قرا ده.
خدايا! رهبر كبير انقلاب ما را در كنار امام مهدي(عج) حفظ فرما.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي(عج) خميني را نگهدار.
آمين يا رب العالمين
5/8 شب پنج شنبه 13 محرم الحرام برابر با 27/7/1362 شب حمله
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
دعاها را فراموش نكنيد و بياد ما باشيد و نگذاريد سلاح مان بر زمين بيفتد
1- نهج البلاغه خطبهي 119 محمد دشتي « وَاللهِ لولا رِجائي الشَّهادة عِنْدَ لِقائي العَدُوَّ لَقَرُبَت رِكابي ثَمَّ شَخَصْتُ عَنْكُمْ فلا اَطْلُبُكُمْ به خدا سوگند اگر اميدواري به شهادت نداشتم پا در ركاب و از ميان شما ميرفتم پس شما را طلب نميكردم »
سردارشهید منوچهر علیپور متولد مازندران قائمشهر روستای خطیرکلا میباشد درسال 1365درمنطقه لولان اوشنویه در عملیات قادر بشهادت رسیدند ودرروز قیامت مورد شفاعت او قرار بگیریم روحش شاد ای شهید همیشه زنده