بسم الله الرّحمن الرّحيم

زندگي‌نامه‌ي شهيد هادي زاهدي تير

 

 

شهيد هادي زاهدي تير فرزند جليل در اوّل فروردين سال 1346 در روستاي خطيركلا از منطقه بالاتجن شهرستان قائم‌شهر در يك خانواده‌ مذهبي چشم به جهان گشود. اين شهيد از نسب پدري به ملّا رمضان و آقا شيخ احمد و آقا شيخ عبدالعلي كه از علماي به‌نام در  منطقه بودند منتسب مي‌شود.

 

 از نسب مادري به كربلايي اسماعيل ابراهيم‌زاده كه از اكابر و ارادتمندان به خاندان  عصمت و طهارت و علاقمندان به نشر فرهنگ ديني در منطقه بود مي‌رسد. شهيد هادي زاهدي در پنج سالگي قرآن كريم را به همراه كتاب‌هاي مذهبي رايج مكتب‌خانه نزد اساتيد محترم ملّا حبيب ا… ابراهيم‌زاده و ملّا عبدالعظيم احمدي فرا گرفت. از همان ابتدا با روح معنوي قرآن و جاذبه‌هاي آسماني آن مانوس گرديد. دوره‌ي‌ پنج ساله‌ي ابتدايي در دبستان روستاي محلّ سكونت و دوره راهنمايي را در مدرسه‌ي استاد شهيد مطهري خطيركلا با موفّقيّت به پايان رسانيد. پس از اتمام اين دوره علاقه‌اي كه به فراگيري علوم ديني داشت در حوزه علميه‌ي خاتم الأنبيا(ص)  (صدر) بابل ثبت‌ نام نموده و به تحصيل مشغول شد پس از اتمام دوره‌ي مقدّماتي به حوزه علميه امام صادق(ع) كوتنا قائم‌شهر مراجعه و تا قبل از شهادت در آن حوزه‌ي مقدس مشغول كسب معارف الهي بود. و از طرفي هم‌زمان به تحصيل علوم جديد نيز پرداخت. از ويژگي‌هاي ايشان اين‌كه اهل مسجد بوده، و به نماز و حفظ شعائر ديني و انقلابي پايبند بود حضور در صحنه‌هاي مختلف با انگيزه‌ي الهي و اعتقاد و التزام عملي به ولايت فقيه از ويژگي‌هاي ديگر ايشان بود. شهيد زاهدي عضو بسيج پايگاه شهدا و انجمن اسلامي و كتابخانه عمومي خطيركلا بود و از طرف واحد فرهنگي جهاد سازندگي قائم‌شهر به عنوان مسؤول كتابخانه محل شدند و تا زمان شهادت به ارائه خدمات فرهنگي مشغول بود و در اداره كتابخانه و در جذب اعضا و شكل‌گيري گروه سرود به فعاليت مي‌پرداخت.

در ارتباط با جنگ‌ همان‌طور كه از آثار و نوشته‌هايش پيداست خالصانه به جهاد روي آورد و با استناد به آيات قرآن كريم و سخنان حضرت امام(ره) مي‌گفت: ما در امتحاني سخت واقع شديم و با همين اعتقاد داوطلبانه از طريق بسيج سپاه پاسداران در 4 مرحله در تاريخ‌هاي 12/3/64 ، 2/6/64 و 15/6/65 به جبهه اعزام گرديد آخرين مرحله در تاريخ 24/10/65 در لبيك به نداي فرماندهي كلّ قوا حضرت امام(ره) به جبهه‌ي دفاع از عزّت و شرف اعزام و در گردان صاحب الزمان(عج) تحت فرماندهي سردار شهيد نژاد اكبر به عنوان بي‌سيم‌چي گردان سازماندهي گرديد. در تاريخ 12/12/65 با پيكر خونين رسالت خود را با خون نوشته و از شمع حياتش گوهر شب‌چراغ ساخته و سبك‌بار به ميهماني عرشيان شتافته و در جمع ملكوتيان شعر حضور سروده است و به شرف حيات عندالرّب و ضيافت الهي نايل آمده است، پيكر پاكش بعد از هشت سال انتظار از روي مدارك همراه و فتوكپي شناسنامه، شناسايي و در تاريخ 8/12/73 با حضور گسترده‌ي مردمِ قدر شناس استان و شهرستان تششيع و در گل‌زار شهداي خطيركلا به خاك سپرده شد.

          

يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.

 بسم الله الرّحمن الرّحيم

وصيّت‌نامه‌ي شهيد هادي  زاهدي

 

« وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ 1 »

« اِنَّ اللهَ اشْتَري مِنَ الْمُؤْمِنينَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ بِأَنّ لَهُمُ الْجَنَّةَ 2».شهداء ذخاير عالم بقا هستند.3  (امام خميني)

حمد و سپاس و ستايش مخصوص خدايي كه پروردگار جهانيان است و كسي‌كه ما را آفريد و اين نيرو را به ما داد كه در اين نبرد حقّ، عليه باطل انجام وظيفه نماييم.

با درود و سلام بر يگانه منجي عالم بشريّت حضرت مهدي(عج) و با درود و سلام به
رهبر كبير انقلاب، حضرت امام خميني و با درود و سلام بر رزمندگان اسلام كه در جبهه‌هاي نبرد در دفاع با دشمنان اسلام هستند و با درود و سلام بر شهيداني كه با خون سرخ خويش درخت تنومند اسلام را آبياري نمودند. در اين موقعيّت حسّاس كه دشمنان اسلام
قصد براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران را دارند بر هر كسي واجب است كه در اين
نبرد حقّ عليه باطل شركت كند و جاي شهداي ما را با شركت در جبهه‌ها پر كند تا شهداي عزيز از ما راضي و خوشنود باشند و حقير هم افتخار مي‌كنم كه اين لياقت را يافتم كه در جمع رزمندگان اسلام باشم و راه شهيدان را ادامه بدهم و حقير كه به جبهه آمدم
كسي مرا زور نكرده كه به جبهه بروم، بلكه خودم با آن ديدي كه نسبت به اين
انقلاب و جنگ، پيدا كردم، خود داوطلبانه با رهبري امام خميني
وظيفه‌ي شرعي خود دانستم كه در اين نبرد حقّ عليه باطل شركت كنم
تا حقير هم در اين انقلاب و جنگ، سهمي داشته باشم و از خدا مي‌خواهم همان‌طوري كه اين لياقت را به حقير داد كه در جنگ حقّ عليه باطل شركت نمايم همچنين به كرم و بزرگيش قبول كند.

پدر و مادر عزيز و مهربانم! از اين‌كه زحمات زيادي را برايم متحمّل شديد و مرا به اين سن رساندي و آرزو داشتيد كه همچون نهالي بزرگ شوم و برايتان محصولي بدهم ولي پدر و مادر عزيز و مهربانم هر چند اين نهال براي شما محصولي نداد ولي اين نهال براي اسلام ثمربخش بود و هدف از رفتن حقير به جبهه اين بود كه اين وجدانم ديگر به من مهلت نداد كه هر روز، جواناني به سوي جبهه‌ها روانه شوند و شهدايي هم از جبهه براي پدر و مادرشان بيايد و من تماشاگر باشم و عاقبت همه‌ي كارها، مرگ است « كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ المَوتِ1 »  و هر كس بيايد از اين دنياي فاني به سوي آخرت هجرت كند پس اگر چنين است چرا در راه كسي جان ندهيم كه ما را آفريد و اين همه نعمت‌ها به ما داد پس خوشحال باشيد كه توانستيد امانت را به صاحب اصلي، امانت بسپاريد و در امانت، خيانت نكرديد پدر و مادر عزيزم! گفتن در مورد شهادت سخت است. فقط اين را بگويم كه شهيد شدم در راه الله و در راه رهبرم خميني روح الله. زياد پيش ديگران از من صحبت نكنيد نمي خواهم ذرّه‌اي از اين همه اجري كه شهيد دارد كاسته شود و هيچ ناراحتي به خود راه ندهيد چون شهيد در جوار الله است و ما همه از اوييم و به سوي او برمي گرديم « اِنّا لِلَّه وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ2 » و هر كس در نهايت خواهد مرد حال چه بهتر از آن‌كه مرگ در راه خدا باشد و شما افتخار كنيد كه خداوند اين سعادت را به شما داد كه خانواده‌ي شهيد باشيد و از آن‌جايي كه به سوي جبهه رفتم براي خدا رفتم و براي ياري دين اسلام و دوست داشتني‌ترين چيزي كه مايلم با من ملاقات كند مرگ در راه خداست زيرا به ملاقات خدايم نايل مي‌گرداند و مرگ در راه خدا هديه انسان با ايمان است كه همان اندازه هديه‌اي گرانبها مسرّت بخش خاطر انسان با ايمان است، چون از غم‌هايش مي‌رهاند و به كمالش مي رساند.

يا رب! خالقا! با من آن‌گونه باش كه به هر كجا مي‌روم ميزبانم شهادت و مهمان
امام زمان(عج) باشم و هر چه ندا مي‌دهم الله اكبر باشد و هر چه مي‌جنگم سلاحم
لا اله الا الله باشد و هر چه انديشه مي‌كنم فكرم في سبيل الله باشد و از مادرم مي‌خواهم كه آن شير پاكي كه به من دادي حلالم كني.

 حال برادرانم! از شما مي‌خواهم كه پشتيبان ولايت فقيه باشيد و بعد از شهادتم سلاح بر زمين افتاده‌ام را برداريد و راهم را ادامه دهيد و جبهه‌ها را خالي نكنيد و در دعاهاي كميل و توسّل و نمازهاي جمعه و جماعت شركت كنيد و مساجد را خالي نكنيد چون كه
 مسجدها سنگر1 هستند.

حال خواهرانم! حجابتان را رعايت كنيد كه حجاب شما تيري است بر قلب دشمن و آن سياهي چادر شما از خون سرخم با ارزش‌تر است و از پدر و مادر و خواهران و برادرانم
مي‌خواهم كه در شهادتم گريه نكنيد چون كه هر قطره از اشكي كه از چشمانتان جاري
مي‌شود باعث خوشحالي دشمن مي‌باشد و آن لبخند شما دشمن را به لرزه در مي‌آورد و در آخر اگر نسبت به شما پدر و مادر و برادران و خواهران بدي كردم مرا ببخشيد.

حال امّت اسلامي! وحدت كلمه را حفظ كنيد و همواره يار و ياور وفادار امام و
ولايت فقيه باشيد و دست كشيدن از ولايت فقيه، دوري از اسلام است و دوري از اسلام و قرآن و دوري از ولايت فقيه شكست به همراه دارد و پشتيبان ولايت فقيه بودن و عمل كردن به احكام الهي قرآن، پيروزي به همراه دارد.

امّت اسلامي اين‌جانب در دنياي فاني سه چيز آرزو داشتم: اوّل ديدار با امام عزيز كه اين آرزو در دلم مانده، دوّم رفتن به كربلا و بغل نمودن قبر امام حسين(ع) كه اين آرزو در دلم
مانده است و سوّم ديدار با خدا كه سعادت پيدا كردم و هيچ چيز در زندگي جز شهادت و ديدار با امام و رفتن به كربلا آرزوي من حقير نبود و هيچ چيز گلوي تشنه مرا نمي‌تواند سيراب كند جز شهادت.  اين حقير درس شهادت را از سالار شهيدان حسين‌بن‌علي(ع) آموختم و شهادت آوايي است كه بيداران زاهد را مي‌خواند و عروجي است كه دوست برتر را مي‌طلبد و عشقي است كه اصل را مي‌جويد.

امّت اسلامي! مساجد را پر كنيد و در دعاهاي كميل و توسّل و نماز جمعه و جماعت و مراسم مذهبي شركت كنيد و با شركت خود در اين مراسم به دشمن نشان دهيد كه پشتيبان ولايت فقيه هستيد و از امّت اسلامي مي‌خواهم اگر نسبت به شما بدي كردم
 مرا ببخشيد.

حال برادران بسيج! كه بازوان امام هستيد، پشتيبان ولايت فقيه باشيد و در جلساتي كه برگزار مي‌شود، شركت كنيد؛ مخصوصاً دعاي كميل و توسّل و نمازهاي جمعه و جماعت و مساجد را پايگاه خود قرار بدهيد و مساجد را خالي نكنيد و سعي كنيد كساني را كه هنوز متوجّه نشدند كه انقلابي در ايران به‌وجود آمده و هنوز در عالم خواب هستند با عمل خوب و با اخلاق پسنديده با آن‌ها رفتار كنيد. در رأس همه‌ي كارها خدا را فراموش نكنيد و هيچ پروايي از مرگ نداشته باشيد و شما برادران بسيج! سنگر خالي شهيدان را پر كنيد و اسلحه‌ي به زمين افتاده آن‌ها را برداريد و راه شهيدان را ادامه بدهيد و از برادران بسيج مي‌خواهم كه اگر نسبت به شما بدي كردم مرا ببخشيد.

و از مسؤولين محترم مي‌خواهم كه در رأس هر كاري كه هستند خدا را فراموش نكنند و گول شيطان را نخورند و به خود مغرور نشوند كه عاقبت هلاك مي‌شوند همچنان كه
 بعضي‌ها شدند؛ مانند، بني‌صدرها و از مسؤولين مي‌خواهم كه خون هزاران شهيد را با
عملشان حفظ كنند.

و در آخر اي كساني كه نمي‌فهميد و فكرهاي كور كورانه و جاهلانه مي‌كنيد و
مي‌گوييد اين‌ها كه به جبهه مي‌روند براي پول مي‌روند اگر عاقل بوديد و عقلي در سرتان بود اين فكر را نمي‌كرديد چون‌كه هر‌كس جانش را براي خدا و براي حفظ اسلام و قرآن فدا
مي‌كند. اگر واقعاً فكر مي‌كنيد كه راست مي‌گوييد و اگر پولي هست كه اين‌ها به طمع پول به جبهه مي‌روند شما هم به طمع پول هم كه هست به جبهه برويد.

« رَبَّنا اَفْرِغْ عَلَينا صَبْرَاً وَ ثَبِّتْ اَقْدامَنا وَ اَنْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الكافِرين 1».

مرا در گلزار شهداي خطيركلا در جوار ديگر شهدا دفن كنيد.

 

خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي(عج) خميني را نگه‌دار

از عمر ما بكاه و بر عمر رهبر افزا

رزمندگان اسلام پيروزشان بگردان

« وَالسَّلام علي مَنِ اتَّبعَ الهُدي2 »

شب پنج شنبه 15/3/1365 الحقير هادي زاهدي

 


1- آيه‌ي 169 سوره‌ي آل عمران.                        

2- سوره‌ي توبه آيه‌ي 111

3- صحيفه‌ي نور ج 17 ص 239

1- سوره‌ي آل عمران آيه‌ي 185

2- سوره‌ي بقره آيه‌ي 156

1- صحيفه‌ي نور ج 13 ص 177 تاريخ 27/8/59

1- سوره‌ي بقره آيه‌ي 250 =  پروردگارا، پيمانه‌ي شكيبايي و استقامت را بر ما بريز، و قدم‌هاي ما را ثابت بدار و ما را بر جمعيّت كافران پيروز بگردان.

2- سوره‌ي طه آيه‌ي 47 =   سلام و درود بر آن كس باد كه از هدايت پيروي مي كند.