یادش بخیر
به جهــان مهمان ناخوانده منم
آن که از قافله جا مانده منم
رفتنی بــودم و مــانـدنی شدم
بـا دلـم رفیـق نـاتنـی شدم
بس که ماندم، شده رفتنم خیال
گر چه دارم به تنم زخم وصال
بس که از بودن و ماندن خجلم
تنم عاصی شده از دست دلم
پای مـاندنم دگـر خستـه شده
بال معراجی من بسته شده
شهر آسمــانی ام رفته ز دست
دل از این غربت دیرینه شکست
بلبـــلانه یـاد از گـل می کنم
غربت دل را تحمل می کنم
دلم اکنون چو پرستویی غریب
شد از این فاصله بی صبر و شکیب
--------------------------------------
مـن کـجا و بـا شهیـدان زنـدگی ؟
مـن کـجـا و قـصـه ی رزمـنـدگی ؟
مـن کــجــا و دیــدنِ وجــهِ خــدا ؟
مـن کـجا و جـمـع اعلام الـهدی ؟
با همه بیچارگی تنهــــــــا شدم !
مـن سفیـر بـهـترین یـاران شدم !
هـر وقت احسـاس غریبـی میکنم
بـا شهـیـدان عـشق بـازی مـیکنم
----------------------------------------
یابـن الحـسن :
از دســتِ فراقـت گلـــه دارم،گلــه دارم
هــرروزهمیــــن مسألــه دارم گلـه دارم
جا مانـده تریـن لالــــه ی بـاغ ِشهدایـم
دل تنگــی ِ صـد قافلـه دارم ، گلـه دارم
مــن داغ ِ بـــرادر بـه جگـر دارم و سوزم
زیـن غـم کـه از او فـاصلـه دارم،گله دارم
بـی کرببـــلا هیــــچ دم آرام نگیـــــــــرم
آقــا گله کـم حوصــله دارم ، گلـه دارم
یـک نامـه نشد تــا کـه بـرایت بنـویسم
صـــد ها ورق ِ باطلــــه دارم،گلـه دارم
-------------------------------------
ای آسمان روزی دعاهاحرمتی داشت
این جبهه هااین اسخوانهابرکتی داشت
هر فاطمیه با شهیدان الفتی داشت
تابوتشان بردوش مردم قیمتی داشت
بر اینهمه محرومیت باید بگرییم
بر این دل پر معصیت باید بگرییم
دیگرچراشوق شهادت هابه سرنیست؟
دراشک های روضه های مااثرنیست؟
دیگرچراازآن تفحص ها خبرنیست؟
مارا بسوی آسمان عزم سفرنیست؟
ای کاش ازاین زخم کاری مینوشتم
برروی جعبه یادگاری مینوشتم
بعدازشماتنهاو تنهامانده ام من
باعمرطولانی به دنیامانده ام من
باز من و یک حس و حال کربلایی
شعر کجایید ای شهیدان خدایی
-----------------------------------
تنها نه فقط راه ِتورا گم کردیم
با لاله ،زمین را پُرِ گندم کردیم
بی غسل وکفن،تو غسل ِخون کردی وما
با خون ِ وجود ِ تو تیمم کردیم !
تورفتی ومن ماندم وبازنده شدم
شرمنده ی شرمنده ی شرمنده شدم
با خجْلت ِ بی تو زنده بودن ؛بخدا
یک عمر،همیشه مُردم وزنده شدم
تا اینکه خدایم بپذیرد برگرد
تا حق ِ مرا از تو بگیرد برگرد
پوتین وپلاک واستخوانت کافیست
راضی بشو ،مادرت بمیرد برگرد
---------------------------------
از درد به فریاد برس اکسیژن!
خسته ست ازاین کنج قفس،اکسیژن
سهمیه ی جنگ وجبهه ی اواین است
سرفه،سرفه،نفس،نفس...اکسیژن
-------------------------------------
یاد آن روز بخیرِِ،این همه دیوارنبود
اين چنين بر رخ دل، گرد غم يار نبود
چشم،بي واسطه آن روزخداراميديد
حيف شد چشم دلم،لايق ديدار نبود
ميشكستيم پل فاصله راباهر گام
بين ما و شهدا فاصله بسيار نبود
داغ دل بود و غم جاري ايّام، ولي
روي آيينه دل اين همه زنگار نبود
کربلا بود، خطر بود،خدا با ما بود
زندگي بود، ولي،اين همه تكرار نبود
كاش ميريخت،تماميّت اين فاصلهها
كاش بين من ودل اين همه ديوارنبود
------------------------------------------------
اسم شناسنامه ای ات جا به جا شده
یک گوشه چسب خورده وجایی جداشده
اصلادرست نیست که تودست برده ای
اصلاچطور سن تو این گوشه جا شده ؟
حالا بلند قد تر و زیباتر و بزرگ
مردی جسور جای تو از عکس پا شده
تو توی این لباس نظامی عقاب نه
یک غنچه بین این همه گل های واشده
دل جزء کوچکی است برای رها شدن
وقتی که ذره ذره تنت مبتلا شده
دستت منوری شده در بادهای داغ
دستی که خسته از قفس شانه ها شده
امواج رادیو سر هم جیغ می زنند
صالح شهید ..نه..نشده ..یا چرا شده
در آخر تشهد مادر خبر رسید
جبران چند سال نماز قضا شده ؟
زن های خانه کفش تو را جفت می کنند
پایت اگرچه طعمه خمپاره ها شده
مردان بر آب روان حجله ساختند
دستان خواهر تو سرخ از حنا شده
حالا شناسنامه تو سنگ ساده ای است
آن جا به نام کوچک تو اکتفا شده
این گونه تکه های اونیفرم خونی ات
پرچم برای صلح در این روستا شده
------------------------------------------
جبهه یعنی تیرهای استجابت بر هدف
جبهه یعنی عاشقان ذولفقاری صف به صف
جبهه یعنی خاک را از خون معطر ساختن
جبهه یعنی کربلا های مکرر ساختن
جبهه یعنی آب بودن محو در پاکی شدن
جبهه یعنی در میان خاک افلاکی شدن
--------------------------------------------------------
شبی ساکت و دلگیر خودم بودم وقلبی که ز غم بسته به زنجیر و هنگام اذان بود که پیچید در آفاق یکی نغمه تکبیر نوشتند،که هنگام اذان دست به دامان خدا باش ومشغول دعا باش وگفتم به خدابین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرببلایم
---------------------------------------------------------
هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست ، و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه خون شهید جاذبه ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد...
----------------------------------------------------
در عرفان کربلا تنها روحهای مقدس عارفانه ای ماندند که لیاقت پا گذاشتن در خاک بهشت را داشتند . روحیه اصحاب امام حسین (ع) و عشق صادق آنها به گونه ای بود که آنها مرگ را «ایثار و اختیار» کردند . این خصوصیت در میان همه شهدا کربلا بود که «آثروا الموت » یعنی اختیارا مرگ را بر زندگی ننگ آور ترجیح دادند .
---------------------------------------------------
مفرست این گدا را به دری مگر شهادت
مخراین متاع جان رابه زری مگرشهادت
چهار سمت وسوی حرمت هزارسوگند
که به هیچ سمت وسویم مبری مگرشهادت
بنوازطفل جان را،ببرش به مکتب عشق
که درآن نباشدعلم وهنری مگرشهادت
زده ام به عمق دریای غریب زندگانی
نگرفته چشم دل را گهری مگرشهادت
"خبرشهادتم رابرسان درآن زمانی
که پراست عالم ازهرخبری مگرشهادت
(احمدرضا عبادی ازقم)
-----------------------------------------------
دلم گرفته شهیدان مرا مرا ببرید
مرا زغربت این خاک تا خدا ببرید
مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد
کرم نموده دلم را مگر شما ببرید
-------------------------------------
زخمی ام التیام می خواهم
التیام از امام می خواهم
السلام وعلیک یا ساقی
من علیک السلام می خواهم
مستی ام را بیا دوچندان کن
جام می پشت جام می خواهم
گاه گاهی کمی جنون دارم
من جنونی مدام می خواهم
تا بگردم کمی به دور سرت
طوف بیت الحرام می خواهم
لحظه مرگ چشم در راهم
از تو حسن ختام می خواهم
در نجف سینه بی قرار از عشق
گفت لایمکن الفرار از عشق
-------------------------------
چـــرا از شهیــدان عقــب مانده ایم؟
سپیــده زد و رنـگ شـب مانده ایم؟
شهیدان کـه بودنـد و ماکیـستیــم !
مگـر بـا شهیـدان نمی زیسـتیم ؟
-------------------------------
ای آب نـدیـده ، آبـی شــده هــا
بـی جبهــه وجنـگ،انقــلابی شــده هــا
مــدیون شبِ حملهء جـانبازانید
ای بر ســر سفـره ،آفتــابی شــده هــا
-------------------------------
شهـادت ،بـال نمـی خـواهـد !
حـال مـی خـواهـد ..
بـال را پـس از شهـادت میدهنـد
نـه پیـش از آن..
-----------------------------
اي كشتـگان عشـق بـرايــم دعـا كنيـد
يعنـي نميشود كه مـرا هم صـدا كنيـد ؟
ایـن دستهـای خستـهء خالی دخیلـتان
درد مـرا هـم بــه حُکـمِ اجابـت دوا کنیـد
فـریـاد چشمهـای مـرا هیـچ کـس نـدیـد
پـس یـک نگـاه محبت به من بیـنوا کنیـد
ای مردمان رد شده از هفت شهر عشق
رَحمــی بـه ساکنـانِ خَـمِ کوچـه ها کنید
کـوچیـده اید!مگـر صبــرتـان کجــاسـت ؟
من میرسم ز ره تو را به خدا پا به پا کنید
ایـن کوله بـار حـادثه ،این کــوره راهِ عمـر
بـاید عبـور کـرد شهیـدان بـرایـم دعا کنید
---------------------------------
دگر شوق غزل در ما نمى بينى
كسى تنهاتر از ما را نمى بينى
دگر از آهوان چشمه چشمت
نشانى را در اين صحرا نمى بينى
به روى شانه هاى زخمى شعرم
شهيد عشق را آيا نمى بينى؟
نمى دانى چه غمگين است وقتى كه،
رفيقان را دمى اينجا نمى بينى
دگر در حلقه قابِ نگاهِ من
بجز بغض غريبى را نمى بينى
--------------------------------------------
ای شهیـدان !
شـما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط تــرانه ســرودیـم و نـان درآوردیـــــم
بـــرای ایــنکــه بگوییــم باشمابودیــم
چقـــدر از خـــودمان ، داستـان درآوردیـم
و آبــــــهای جــهان تا از آسیـــاب افتـــاد
قلم به دست شدیـم و زبان درآوردیـــم
------------------------------------------
باید امشب توبه در هیئت کنیم
باید امشب با ولی بیعت کنیم
لقمه ی نا پاک و اموالِ وام
میکند دل را خراب و بی ملام
می کند آنگه دل انکار علی
می شود دل دشمن سید علی
کاذب بیچاره با اموال زار
بی ولایت دم مزن از انتظار
-----------------------------
این رسم مانبودکه زباران جداشویم
درهجوم وحشت شب بی صداشویم
این عهد ما نبود که در انتهای راه
ما بین کوچه ها تک و تنهارهاشویم
آن روزهاکه شوق شهادت به سینه بود
توفیقمان نبودکه شبیه شما شویم
رفتید تا همچو پرستو رها شوید
ماندیم ماکه همنفس سرفه هاشویم
ای کاش می شدازلبتان ساغری زنیم
تا همنشین و هم نفس آل عبا شویم
رفتید خوش به حال شما یادمان کنید
شاید که با نسیم دعاتان دوا شویم
آن که از قافله جا مانده منم
رفتنی بــودم و مــانـدنی شدم
بـا دلـم رفیـق نـاتنـی شدم
بس که ماندم، شده رفتنم خیال
گر چه دارم به تنم زخم وصال
بس که از بودن و ماندن خجلم
تنم عاصی شده از دست دلم
پای مـاندنم دگـر خستـه شده
بال معراجی من بسته شده
شهر آسمــانی ام رفته ز دست
دل از این غربت دیرینه شکست
بلبـــلانه یـاد از گـل می کنم
غربت دل را تحمل می کنم
دلم اکنون چو پرستویی غریب
شد از این فاصله بی صبر و شکیب
--------------------------------------
مـن کـجا و بـا شهیـدان زنـدگی ؟
مـن کـجـا و قـصـه ی رزمـنـدگی ؟
مـن کــجــا و دیــدنِ وجــهِ خــدا ؟
مـن کـجا و جـمـع اعلام الـهدی ؟
با همه بیچارگی تنهــــــــا شدم !
مـن سفیـر بـهـترین یـاران شدم !
هـر وقت احسـاس غریبـی میکنم
بـا شهـیـدان عـشق بـازی مـیکنم
----------------------------------------
یابـن الحـسن :
از دســتِ فراقـت گلـــه دارم،گلــه دارم
هــرروزهمیــــن مسألــه دارم گلـه دارم
جا مانـده تریـن لالــــه ی بـاغ ِشهدایـم
دل تنگــی ِ صـد قافلـه دارم ، گلـه دارم
مــن داغ ِ بـــرادر بـه جگـر دارم و سوزم
زیـن غـم کـه از او فـاصلـه دارم،گله دارم
بـی کرببـــلا هیــــچ دم آرام نگیـــــــــرم
آقــا گله کـم حوصــله دارم ، گلـه دارم
یـک نامـه نشد تــا کـه بـرایت بنـویسم
صـــد ها ورق ِ باطلــــه دارم،گلـه دارم
-------------------------------------
ای آسمان روزی دعاهاحرمتی داشت
این جبهه هااین اسخوانهابرکتی داشت
هر فاطمیه با شهیدان الفتی داشت
تابوتشان بردوش مردم قیمتی داشت
بر اینهمه محرومیت باید بگرییم
بر این دل پر معصیت باید بگرییم
دیگرچراشوق شهادت هابه سرنیست؟
دراشک های روضه های مااثرنیست؟
دیگرچراازآن تفحص ها خبرنیست؟
مارا بسوی آسمان عزم سفرنیست؟
ای کاش ازاین زخم کاری مینوشتم
برروی جعبه یادگاری مینوشتم
بعدازشماتنهاو تنهامانده ام من
باعمرطولانی به دنیامانده ام من
باز من و یک حس و حال کربلایی
شعر کجایید ای شهیدان خدایی
-----------------------------------
تنها نه فقط راه ِتورا گم کردیم
با لاله ،زمین را پُرِ گندم کردیم
بی غسل وکفن،تو غسل ِخون کردی وما
با خون ِ وجود ِ تو تیمم کردیم !
تورفتی ومن ماندم وبازنده شدم
شرمنده ی شرمنده ی شرمنده شدم
با خجْلت ِ بی تو زنده بودن ؛بخدا
یک عمر،همیشه مُردم وزنده شدم
تا اینکه خدایم بپذیرد برگرد
تا حق ِ مرا از تو بگیرد برگرد
پوتین وپلاک واستخوانت کافیست
راضی بشو ،مادرت بمیرد برگرد
---------------------------------
از درد به فریاد برس اکسیژن!
خسته ست ازاین کنج قفس،اکسیژن
سهمیه ی جنگ وجبهه ی اواین است
سرفه،سرفه،نفس،نفس...اکسیژن
-------------------------------------
یاد آن روز بخیرِِ،این همه دیوارنبود
اين چنين بر رخ دل، گرد غم يار نبود
چشم،بي واسطه آن روزخداراميديد
حيف شد چشم دلم،لايق ديدار نبود
ميشكستيم پل فاصله راباهر گام
بين ما و شهدا فاصله بسيار نبود
داغ دل بود و غم جاري ايّام، ولي
روي آيينه دل اين همه زنگار نبود
کربلا بود، خطر بود،خدا با ما بود
زندگي بود، ولي،اين همه تكرار نبود
كاش ميريخت،تماميّت اين فاصلهها
كاش بين من ودل اين همه ديوارنبود
------------------------------------------------
اسم شناسنامه ای ات جا به جا شده
یک گوشه چسب خورده وجایی جداشده
اصلادرست نیست که تودست برده ای
اصلاچطور سن تو این گوشه جا شده ؟
حالا بلند قد تر و زیباتر و بزرگ
مردی جسور جای تو از عکس پا شده
تو توی این لباس نظامی عقاب نه
یک غنچه بین این همه گل های واشده
دل جزء کوچکی است برای رها شدن
وقتی که ذره ذره تنت مبتلا شده
دستت منوری شده در بادهای داغ
دستی که خسته از قفس شانه ها شده
امواج رادیو سر هم جیغ می زنند
صالح شهید ..نه..نشده ..یا چرا شده
در آخر تشهد مادر خبر رسید
جبران چند سال نماز قضا شده ؟
زن های خانه کفش تو را جفت می کنند
پایت اگرچه طعمه خمپاره ها شده
مردان بر آب روان حجله ساختند
دستان خواهر تو سرخ از حنا شده
حالا شناسنامه تو سنگ ساده ای است
آن جا به نام کوچک تو اکتفا شده
این گونه تکه های اونیفرم خونی ات
پرچم برای صلح در این روستا شده
------------------------------------------
جبهه یعنی تیرهای استجابت بر هدف
جبهه یعنی عاشقان ذولفقاری صف به صف
جبهه یعنی خاک را از خون معطر ساختن
جبهه یعنی کربلا های مکرر ساختن
جبهه یعنی آب بودن محو در پاکی شدن
جبهه یعنی در میان خاک افلاکی شدن
--------------------------------------------------------
شبی ساکت و دلگیر خودم بودم وقلبی که ز غم بسته به زنجیر و هنگام اذان بود که پیچید در آفاق یکی نغمه تکبیر نوشتند،که هنگام اذان دست به دامان خدا باش ومشغول دعا باش وگفتم به خدابین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرببلایم
---------------------------------------------------------
هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست ، و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه خون شهید جاذبه ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد...
----------------------------------------------------
در عرفان کربلا تنها روحهای مقدس عارفانه ای ماندند که لیاقت پا گذاشتن در خاک بهشت را داشتند . روحیه اصحاب امام حسین (ع) و عشق صادق آنها به گونه ای بود که آنها مرگ را «ایثار و اختیار» کردند . این خصوصیت در میان همه شهدا کربلا بود که «آثروا الموت » یعنی اختیارا مرگ را بر زندگی ننگ آور ترجیح دادند .
---------------------------------------------------
مفرست این گدا را به دری مگر شهادت
مخراین متاع جان رابه زری مگرشهادت
چهار سمت وسوی حرمت هزارسوگند
که به هیچ سمت وسویم مبری مگرشهادت
بنوازطفل جان را،ببرش به مکتب عشق
که درآن نباشدعلم وهنری مگرشهادت
زده ام به عمق دریای غریب زندگانی
نگرفته چشم دل را گهری مگرشهادت
"خبرشهادتم رابرسان درآن زمانی
که پراست عالم ازهرخبری مگرشهادت
(احمدرضا عبادی ازقم)
-----------------------------------------------
دلم گرفته شهیدان مرا مرا ببرید
مرا زغربت این خاک تا خدا ببرید
مرا که خسته ترینم کسی نمی خواهد
کرم نموده دلم را مگر شما ببرید
-------------------------------------
زخمی ام التیام می خواهم
التیام از امام می خواهم
السلام وعلیک یا ساقی
من علیک السلام می خواهم
مستی ام را بیا دوچندان کن
جام می پشت جام می خواهم
گاه گاهی کمی جنون دارم
من جنونی مدام می خواهم
تا بگردم کمی به دور سرت
طوف بیت الحرام می خواهم
لحظه مرگ چشم در راهم
از تو حسن ختام می خواهم
در نجف سینه بی قرار از عشق
گفت لایمکن الفرار از عشق
-------------------------------
چـــرا از شهیــدان عقــب مانده ایم؟
سپیــده زد و رنـگ شـب مانده ایم؟
شهیدان کـه بودنـد و ماکیـستیــم !
مگـر بـا شهیـدان نمی زیسـتیم ؟
-------------------------------
ای آب نـدیـده ، آبـی شــده هــا
بـی جبهــه وجنـگ،انقــلابی شــده هــا
مــدیون شبِ حملهء جـانبازانید
ای بر ســر سفـره ،آفتــابی شــده هــا
-------------------------------
شهـادت ،بـال نمـی خـواهـد !
حـال مـی خـواهـد ..
بـال را پـس از شهـادت میدهنـد
نـه پیـش از آن..
-----------------------------
اي كشتـگان عشـق بـرايــم دعـا كنيـد
يعنـي نميشود كه مـرا هم صـدا كنيـد ؟
ایـن دستهـای خستـهء خالی دخیلـتان
درد مـرا هـم بــه حُکـمِ اجابـت دوا کنیـد
فـریـاد چشمهـای مـرا هیـچ کـس نـدیـد
پـس یـک نگـاه محبت به من بیـنوا کنیـد
ای مردمان رد شده از هفت شهر عشق
رَحمــی بـه ساکنـانِ خَـمِ کوچـه ها کنید
کـوچیـده اید!مگـر صبــرتـان کجــاسـت ؟
من میرسم ز ره تو را به خدا پا به پا کنید
ایـن کوله بـار حـادثه ،این کــوره راهِ عمـر
بـاید عبـور کـرد شهیـدان بـرایـم دعا کنید
---------------------------------
دگر شوق غزل در ما نمى بينى
كسى تنهاتر از ما را نمى بينى
دگر از آهوان چشمه چشمت
نشانى را در اين صحرا نمى بينى
به روى شانه هاى زخمى شعرم
شهيد عشق را آيا نمى بينى؟
نمى دانى چه غمگين است وقتى كه،
رفيقان را دمى اينجا نمى بينى
دگر در حلقه قابِ نگاهِ من
بجز بغض غريبى را نمى بينى
--------------------------------------------
ای شهیـدان !
شـما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط تــرانه ســرودیـم و نـان درآوردیـــــم
بـــرای ایــنکــه بگوییــم باشمابودیــم
چقـــدر از خـــودمان ، داستـان درآوردیـم
و آبــــــهای جــهان تا از آسیـــاب افتـــاد
قلم به دست شدیـم و زبان درآوردیـــم
------------------------------------------
باید امشب توبه در هیئت کنیم
باید امشب با ولی بیعت کنیم
لقمه ی نا پاک و اموالِ وام
میکند دل را خراب و بی ملام
می کند آنگه دل انکار علی
می شود دل دشمن سید علی
کاذب بیچاره با اموال زار
بی ولایت دم مزن از انتظار
-----------------------------
این رسم مانبودکه زباران جداشویم
درهجوم وحشت شب بی صداشویم
این عهد ما نبود که در انتهای راه
ما بین کوچه ها تک و تنهارهاشویم
آن روزهاکه شوق شهادت به سینه بود
توفیقمان نبودکه شبیه شما شویم
رفتید تا همچو پرستو رها شوید
ماندیم ماکه همنفس سرفه هاشویم
ای کاش می شدازلبتان ساغری زنیم
تا همنشین و هم نفس آل عبا شویم
رفتید خوش به حال شما یادمان کنید
شاید که با نسیم دعاتان دوا شویم
+ نوشته شده در جمعه نهم بهمن ۱۳۹۴ ساعت 6:35 توسط امیرحسین
|
سردارشهید منوچهر علیپور متولد مازندران قائمشهر روستای خطیرکلا میباشد درسال 1365درمنطقه لولان اوشنویه در عملیات قادر بشهادت رسیدند ودرروز قیامت مورد شفاعت او قرار بگیریم روحش شاد ای شهید همیشه زنده