پیام امام خمینی به خانواده محترم شهیدان و ایثارگران

 
بسم الله الرحمن الرحیم

نور چشمان عزیزم، فرزندان محترم شهدا، جانبازان، اسرا و مفقودین – ایّدهم الله تعالی پیام شما را شنیدم. من به شما سلام و درود می‌فرستم، و به وجود شما مباهات و افتخار می‌کنم. و چه افتخاری بالاتر از اینکه ما در تداوم انقلابمان ذخیره‌های عظیمی همچون شما عزیزان را داریم که حضورتان در جامعه در تمامی صحنه‌های اسلامی و انقلابی و مردمی یادآور رشادتها و فداکاریها و اخلاص رادمردانی است که به برکت خونهای پاک آنان انقلاب و جمهوری اسلامی ایران بارور گردید؛ و با شهادت و ایثار و جانبازی و اسارت آنان، از پانزدهم خرداد تاکنون، بر تارک نهضتمان نام مجد و آزادی و شرف پایدار ماند. شما، گواهان صادق و یادگاران عزمها و اراده‌های استوار و آهنین، نمونه ترین بندگان مخلص حقید، که مراتب انقیاد و تعبد خویش را به درگاه اقدس حق تعالی با نثار خون و جان به اثبات رسانیدند؛ و در میدان جهاداکبر با نفس و جهاد اصغر با خصم، واقعیت پیروزی خون بر شمشیر و غلبه اراده انسان را بر شیطان مجسم کردند؛ و سرمایه جان خویشتن را به بهای اندک نفروختند و ملعبه زخارف زودگذر دنیا و متعلقات آن نشدند؛ و با همتی بلند به سودا و معامله‌ای برخاستند که خدا مشتری جان آنان شد و اجر و مزدشان را بیدریغ در نزد خود قرار داد و حیاتشان را جاودانه ساخت، که این، منتها آرزوی عاشقان و مشتاقان و غایت عمل و آمال عارفان است که «یَا لَیتَنَا کُنَّامَعَهُم».  و گوارا باد بر این شهیدان، لذت انس و همجواری‌شان با انبیای عظام و اولیای کرام و شهدای صدر اسلام! و گواراتر بر آنان باد نعمت رضایت حق که رِضوَانٌ مِنَ اللهِ أَکبَر.و اینک ما و شما مانده‌ایم که وارث آن رسالتیم و حامل آن امانت.
عزیزانم، من شما را دوست داشته و همچون فرزندان خود می‌دانم؛ و همیشه شما را دعا می‌کنم و با نصیحتی مشفقانه و پدرانه از شما فرزندان خوب و با وفای خودم می‌خواهم که بار امانت پدرانتان را، که میراث عزت و راه و رسم زندگی آنان بوده است، به خوبی بر دوش کشید؛ و تقوا و پاکی و پاکدامنی را پیشه کنید؛ و نظم در زندگی و تمامی مراحل آن حکمفرما سازید؛ و با جدیت به تحصیل علوم و کسب معارف و بهره وری از استعدادهای الهی خود بپردازید؛ و هیچ گاه سلاح مبارزه با ظلم و استکبار و استضعاف را بر زمین نگذارید؛ و دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا را شعار خود سازید؛ و خود را از مردم پابرهنه و مستضعف و بی‌پناهی که تمامی عزت ما رهین منت و خدمت آنان است، و شهیدان و جانبازان و اسرا و مفقودین نیز از همین قشرند، دور نسازید. و مؤکداً از شما فرزندان شهدا می‌خواهم که با مادران داغدیده خود به عطوفت و مهربانی رفتار کنید که الجَنَةُ تَحتَ أَقدَامِ الامّهات. و آخرین سخنم در اینجا با شما اینکه به جمهوری اسلامی، که ثمره خون پدرانتان است، تا پای جان وفادار بمانید؛ و با آمادگی خود و صدور انقلاب و ابلاغ پیام خون شهیدان، زمینه را برای قیام منجی عالم و خاتم الاوصیا و الاولیا، حضرت بقیة الله – روحی فداه – فراهم سازید.
و به مسئولین محترم جمهوری اسلامی ایران، برای چندمین بار، سفارش می‌کنم – و این نصیحت و سفارش همیشگی است – که قدر این نعمتهای بزرگ الهی را بدانند؛ و در شرایط کنونی و آینده‌های دور، اولویت را به این عزیزان و کسانی بدهند که در راه اسلام‌خون داده‌اند و مبارزه کرده‌اند؛ و بشدت از بهانه جویی و سنگ اندازی و مانع تراشی و کاغذبازی، که مانع رشد آنان و ملت دلاور ایران است، خودداری ورزند.
خداوند به همه ما توفیق خدمت و اخلاص عنایت فرماید؛ و این گوهرهای گرانبها را از کیْد و وسوسه‌های شیطان محافظت کند. إنَّ رَبّی‌ قَریبٌ مُجِیبٌ.  والسلام علیکم و رحمة الله.

هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۵ / ۱۸ شعبان ۱۴۰۶

 

برام دعا کن عشق من
همین روزا بمیرم

آخه دارم از رفتنت
بد جوری گُر می گیرم

دعا کن هم که این نفس
تموم شه تا سپیده

کسی نفهمه عاشقت
چی تا سحر کشیـــــــــــد ه

این آخرین بار عزیز
دستامو محکم تر بگیر

آخه تو که داری میری
به من نگو بمون نمیر

تو میری و یه باغ سبز
درش به روت بازه هنوز

من با تو سوختم نازنین
پاشو برو با من نسوز

اگه یه روز برگشتی و
گفتن فلانی مرده

بدون که زیر خاکستر
حس نگاتو برده

گریه نکن برای من
قسمت ما همینه

دستامو محکم تر بگیر
لحظه ی آخرینه، لحظه ی آخرینه

این آخرین بار عزیز
دستامو محکم تر بگیر

آخه تو که داری میری
به من نگو بمون نمیر

تو میری و یه باغ سبز
درش به روت بازه هنوز

من با تو سوختم نازنین
پاشو برو با من نسوز

سردار صفری

مشاور فرمانده کل سپاه در امور ایثارگران  و طرح مشکلات و درخواست ها و اخذ راهنمایی های لازم می توان با شماره های زیر ارتباط گرفت 

 

تلفن: 

 

  - 33242053 -  35232422  

 

نمابر :   

 

77468795

 

پیامک: 

 

3000990033

 

گفتم خدایا ازهمه دلگیرم.///گفت حتی من؟
گفتم خدایا دلم را ربودند.///گفت پیش از من؟
گفتم خدایا چقدر دوری!/// گفت تو یا من؟
گفتم خدایا تنها ترینم. گفت پس من؟
گفتم خدایا کمک خواستم./// گفت غیر از من؟
گفتم خدایا دوست دارم./// گفت پیش از من؟
گفتم خدایا اینقدر نگو من!
گفت من توام ، تو من!